محل تبلیغات شما



سلام به آرتمیس عزیز قلب مادر.الان بعد ار مدتها آمدم برات کمی خاطره تو کوله بارت بزارم. امروز15/بهمن ماه سال 1398 هست لان کلاس دوم دبستان هستی، به نصبت قبل قوق العاده شدی هم زیباتر و هم مهربونتر و خانم تر از قبلت شدی، تو کارهای خونه هم خیلی توانمند شدی و به من هم خیلی کمک میکنی به بابا هم قر میزنی که چرا به مامانم کمک نمیکنی. عملکردت در درسها و مدرسه هم متوسطه هنوز مسئولیت پذیریت در قبال درسهات کمه .که امید دارم بهتر بشی.ارتینا هم یک ماه دیگه(14/12/98) سه سالش تمام میشه.و پا تو چهار سال میزاره خیلی شیتون و ناقلا شده .امروز برات یه سورپرایز شیک گرفتم.یه کمربند خوشگل.همیشه ناراحتمون میکنی و میگی شما آرتینارو بیشتر از من دوست دارید میخواه همیشه اینو بدونی که اینطور نیست.هر دوتای شما برای مامان و بابا عزیز و با اهمیت هستید. این رو زمانی میفهمی که خودت مادر شده باشی عزیزم همیشه جات توی قلب مادرت هست.می بوسمت عشقم. 

ساعت 12:45 ظهر


سلام خان گلم دختر بزرگم الان به قول خودت خانم شدی حالاکه پیش دبستانیت رو در مدرسه شروع کردی و همه بچه ها رو از خودت بزرگ تر دیدی خیلی احساس بزرگ شدن میکنی و تا حدودی رفتار هات رو میخایی تغییر بدی و بهتر باشی عاشق این تصمیمهاتم عزیزم فوقالاده خواهر خوب مهربان و دلسوزی هستی ارتینا هم بینهایت عاشقته خدا شمارو همیشه واسه هم نگهداره انشالله هر روز دلت میخواد بهتون مشق بگن اما هنوز نگفتن امروز 5 مهر ماهه ولی هنوز روپوشهاتئن هم آماده نشده و دوست داری زودتر بیان و بپوشی.روز اولی که ارتینا به دنیا امد و اوردیمش خونه از خوشحالی یه بهانه ایی جور کردی و زدی زیر گریه قربونت برم. تعطیلات هفت ماهه من برا مرخصی زایمان به تو هم خیلی خوش گذشت اکثر اوقات سه تایی باهم تو خونه بودیم کلی میخوابیدی و تلافی این چند سال صبح بیدار شدنات رو دراوردی.خولاثه جو جدید خیلی خوبه که تو خونه چهرتایی هستیم.دوستت دارم تا همیشه عشقمی 


سلام گلم، امروز تولد گل مامانه، فرشته زندگیم 5 سال رو پشت سر گذاشته و پا تو 6 سالگی میزاره. بی صبرانه انتظار میگشی که بری پیش دبستانی مخصوصا چوت دوستای پارسالیت که نیمه اولی بوده رفتن پیش دبستانی اول سال تحصیلی خیلی روت تاثیر گذاشته بود. ولی خدارو شکر باهاش کنار امدی و با مفهوم نیمه دومی بودن آشنا شدی. عزیزم ببخش که تو این هفت ماه چیزی برات ننوشتم از اول تیر که باردار شدم دیگه حوصلم نمی شد و فراموش می کردم. انشالله اسفند ماه یه خواهر نازگلی مثل خودت گیرت میاد. که قراره اسمش آرتینا باشه، این اسم رو بابا و تو انتخاب کردید منم دوستش دارم. خیلی خوشحالم که دوتا دختر خدای مهربون بهمون هدیه داده، شما دوتا واسه ما دو بال پرواز هستید. قربونتون برم


سلام بر گل باغ زندگیم . خیلی دیر به دیر میام که چیزی برات بنویسم از این بابت منو ببخش.خیلی دوستت داریم من و بابا امسال مهدت عوض شده از فاطیما به خلاقیتها، خیلی دوستش داری و از ترامبولینگ که تو مهد دارید خیلی لذت میبری. کیانا و النازم تو مهد باهاتن.امسال خانم شدی حتما لباس عوض میکنی موهای نازت رو شونه میزنی دست و صورت میشوری و میری مهد تا پارسال بعضی روزها مثل بچگیات تو خواب میرفتی مهد. اما امسال خدارو شکر خیلی مستقل شدی عزیزم ولی هنوز نظم آموزیت خیلی کار میبره . هیچی رو سر جاش  نمیزاری ولی اینقدر تو وجودت خانمی هست که میدونم اینم درست میشه. خیلی سعی در کمک به من داری و من نگرانم که این فکر برات ایجاد بشه که کار کردن خوبه و من حس خوبی ندارم .تمایل به ظرف شستن و آشپزیت خیلی قویه.من هرگز نمیخام چیزی رو بهت تحمیل کنم ، انشالله عاقبت بخیر بشی عزیزم بوس بوس


سلام عزيزم تولدت با حضور خاله هات و الناز در مهد هاي مهد برگزار شد خوب بود. کيکت باب اسفنجي بود که خيلي هم قشنگ شده بود.کادو هاتم بابا جون برات يه حساب بانکي.نارسيس يه خرس خيلي ناز با يه ساپورت خاله يلدا يه بافت طوسي و زيبا بهت هديه داد و خاله بهار هم سه تا پازل خيلي قشنگ خريد خاله مريم هم يه عروسک باربي برات گرفت. دست همشون درد نکنه. براي نهارم ها رفتيم خونه خودمون.عکس و فيلم هاي جشنتم موجوده. ولي سال بعد انشالله دلم ميخاد خونه خودمون ها و همکارامون بگيرم. چند بار تا حالا تلفني باهام حرف زدي؛ قند تو دلم آب ميشه.قبل از تولدت هرچي بابا اصرار داشت که اسم خودتو بگي يا نميگفتي يا ميگفتي اميتيس يه دختر تو مهد تون بود. تا اينکه دقيقا يه شب قبل از تولدت اسم خودت رو گفتي. به بابا ميگي دتر چلمي. (دکتر کرمي) به خودتم ميگي اتميس چلمي.حرف زدنت خيلي بامزه و دوست داشتنيه. بعضي حرفها و کارات اونقدر ادم رو به وجد مياره که دلم ميخاد بخورمت؛  ديشب عکسهات و از اتليه گرفتيم خيلي خوب شده بودن خودتم خيلي ذوقشونو داشتي با هيجان هرچه تمام  ميخاستي به ما نشون شون بدي انشالله عکس هاي عروسيت عزيزم . من و بابا تصميم گرفتيم هر سال نزديک تولدت ببريمت اتليه .جون دلمي بينهايت دوستت دارم  ولي هميشه به خودم و بابا ياداور ميشم که خيلي نبايد رو بچه حساب باز کنيم چون يه روزي مياد که بخاد دور از ما واسه خودش زندگي کنه و اونوقت که ما با يد تحمل کنيم و از دخترمون ناراحت نباشيم و اين حق رو به اون بديم بي هيچ توقعي. نازنينم/


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها